اسم: لوری
سن: ۲۸
کشور: آمریکا
وبلاگ: موزیکال چف
از ۱۹ سالگی که به اسلام تغییر مذهب دادم حجاب دارم. انتخاب خودم بود و والدینم چون مسیحی بودند از من چنین چیزی نخواستند. ازدواج هم نکرده بودم که شوهرم از من بخواهد تا حجاب داشته باشم و کسی نیز در مسجد این حس را به من القاء نکرد که مجبورم با حجاب باشم. اوائل که حجاب داشتم دلیل آن را درک نمی کردم به جز اینکه برای عفاف است و این که کار خوبی به نظر می رسید. کم کم که در مورد دین جدیدم یاد می گرفتم پر معنا تر شد و الآن خوشحالم که محجبه هستم.
از زمانی که حجاب دارم تا به حال در نقاط مختلفی زندگی کرده ام: یک شهر دانشگاهی، دو شهر بزرگ در شمال آمریکا، شهر کوچکی در شمال و شهری متوسط در جنوب که نزدیک یک پایگاه نظامی بود. چند وقتی هم در اکراین و اسپانیا بودم. انتظار داشتم که در این شهر جنوبی که الان زندگی می کنم و بسیار محافظه کار و طرفدار بوش و جنگ و غیره هستند و مسلمان کمی ساکن و مسلمان کمتری محجبه اند، سخت بگذرد. فکر کنم کمتر از ۱۵ زن، شاید کمتر از ۱۰ زن حجاب دارند. شگفتزده شدم وقتی دیدم اغلب مردم خیلی با من مهربان هستند. فکر کنم که دلیلش این باشه که از بچگی به جنوبیها یاد می دهند که خیلی مودب و مردمدار باشند حتی اگر از کسی خوششون نمی آد. کسی چه می دونه شاید ذهنشون بازتر از اینیه که من فکر می کنم . از یک موضوع دیگه هم دلواپس بودم و اون وجود پایگاه نظامی بود اما سربازان توجه چندانی به من نمی کردند. شاید هم دلیلش این بود که چندان جلب توجه نمی کردم چونکه به جز روسری، لباسهای آمریکایی مثل دامن و بلوز و شلوار یا پیراهن می پوشم. جلباب یا سراپا مشکی نمی پوشم.
مردم شهرها و شهرک دانشجویی خوش برخورد بودند و هیچ مشکلی حتی حول و حوش ۱۱ سپتامبر نداشتم. شهر شمالی که زادگاهم نیز هست جای طاقت فرسایی است. مسلمانان انگشت شماری آنجا هستند و هیچ مسجدی وجود ندارد و هیچ زن با حجابی نیز تا به حال ندیده ام. مردم آنجا به خونگرمی جنوبیها نیستند و گاهی به آدم خیره می شوند. فقط برای دیدن پدرم به آنجا می روم.
در اکراین مردم خیلی به من خیره می شدند ولی مردم نا مهربانی نبودند و فهمیدم که اصولاً مردمشان به خارجی خیره می شوند هر چه که می خواهد تنش باشد. در شهر کوچکی انگلیسی تدریس می کردم و جوانی آفریقایی نیز آنجا بود که مردم دائماً به او خیره می شدند چون به غیر از تلویزیون تا آن موقع سیاه پوست ندیده بودند.
اسپانیا هم خوش گذشت. مردم خیلی با من دوستانه بر خورد می کردند. تنها یک مرد به من توهین کرد که او هم مست بود بنابراین چندان توجهی به او نکردم.
برچسبها: خانم, مرد, زن, حجاب, مومن, قرآن وحجاب , زینت, اسلام وحجاب, فلسفه حجاب, پیامبراسلام, مسئله حجاب, مسئله حجاب شهید مطهری, شهیدمطهری, مطهری, دختر, پسر, تهاجم فرهنگی, مانتو, مانتوآستین کوتاه, غرب, آمریکا, حجاب مرد, حجاب زن, ,