حجاب و راهکارهای ترویج آن
امید جابری
دانشجوی کارشناسی ناپیوسته بهداشت حرفه ای؛ دانشگاه
علوم پزشکی ایلام
کوثر فهیمی
دانشجوی کارشناسی پرستاری؛
دانشگاه علوم پزشکی اصفهان
مقدمه
حجاب میتواند به زن این امکان را بدهد که به
عنوان یک انسان فعّال با سایر نظامهای اجتماعی همچون فرهنگ، سیاست، اقتصاد و … رابطهای حسنه برقرار کند، زیرا حجاب تمامی خصوصیات یک نظام فرهنگی را دارا بوده وفرد را برای ارتباط این نظام با نظامهای دیگر آماده میسازد. حجاب بر بعد معنویانسان تکیه دارد و سعی میکند او را به عنوان موجودی فرهنگی که از مهمترین خصوصیاتشبرقراری ارتباط منطقی با دیگران است، مطرح سازد.
حجاب به علت آن که خصلتی نمادین دارد؛ میتواند
جریان ارتباط و فعالیت دو قشر مرد و زن را در جامعه تنظیم کرده و به این سبب عناصرمثبت نظام فرهنگی را فعال و غنی ساخته، و زمینهی تفوّق رفتار فرهنگی را بر رفتاراقتصادی و مادی فراهم آورد.
هر جامعهای دارای منابع درونی گوناگونی است.
برخی از این منابع مادی و برخی دیگر معنوی است. حجاب به سبب ذخیره کردن منبع معنویدر خود، یکی از قدرت های درونی جامعه محسوب میگردد. بدین ترتیب میتوان گفت که حجابقدرت و نفوذ فرهنگی زن ـ یا بهتر است گفته شود انسان ـ را به نمایش میگذارد، وتوانایی جلب نظر هواداران انسانیت را فراهم میآورد. حجاب اسلامی نه تنها منبع قدرتیشگرف برای زن مسلمان است، بلکه موجبات افزایش نفوذ قدرت و شخصیت فرهنگی او را درجامعه ایجاد مینماید تا جایی که به علت گستردگی اجرای این حکم و تقوای رفتاری او،این قدرت مشروعیت یافته و میتواند به اقتدار منجر گردد.
اما تنها تلاش و فعالیت زن مسلمان جهت به ثمر
رساندن اهداف او کافی نیست؛ بلکه باید نظامی حمایتی، زن را در این اهداف معنویپشتیبانی کند. زن باید خود را درنظامی یکپارچه که زمین و زمان را فراگرفته و بهوسیلهی قادری هدایتگر اداره میشود، بیابد تا به وسیلهی درک این حمایت، قدرت را درخود حس کرده و انگیزهی مبارزه با ظلم و محرومیت در او ایجاد شود.
ساختار نظام ولایی از الگوهای انسان متعالی که
رفتارشان در فرهنگ الهی نهادینه شده فراوان دارد. امّا این الگوها زمانی به کاراییقطعی نایل میشوند که خدای سبحان، هم در جنسیت زن آنان را عرضه کرده باشد و هم درجنسیت مرد. از همه مهمتر اینکه؛ الگوی انسانی در قالب زنانه میان مردان همانمقبولیت را داشته باشد که الگوی مردانه میان زنان این مطلوبیت را یافته باشد. بدینلحاظ است که خدای متعال الگوهایی معصوم و متکامل در نقش رهبری را به جامعه عرضهنموده تا همهی انسانها با مراجعهی به آنان و بنا به ظرفیت وجودی و آمادگی روحی خوداز آنان بهره گیرند.
الگوهای معصوم، نظام رفتاری انسان را به ساحتی
الهی مبدل میسازند چرا که آنان ساخت رفتاری خود را از جامعه و فرهنگ بشری نگرفتهاندو از همین رهگذر است که مسلمان راه پیمودهی آنان براساس فرهنگ معنوی حرکت کرده ومیداند که در مسیر رشد باید عناصر منفی را طرد و در مقابل سقوط، از خود عکس العملنشان دهد.
از این رو حجاب آمادگی ذهنی و انگیزهی رفتاری را
از زمان بلوغ برای اتصال به الگوی انسانیت ـ حضرت زهرای اطهر(س) فراهم میآورد و بهدنبال آن زن در منطقهی ولایت به رهبری فاطمه زهرا (س) قرار میگیرد. کارکرد هر پدیدهاینشان میدهد که آیا نظامش زنده و پویاست یا بیمار و وامانده، و حجاب نشان دهندهی ایناست که اسلام همواره زنده و پویا است.
در رفتارهای اجتماعی، برخی از عناصر به سبب
معنایشان در پوششی نمادین عرضه میگردند تا رفتارهای مبتنی بر خود را قابل درک وانتقال سازند. بدین ترتیب تمامی انسانهای هدفدار را جهت دار کرده و همچونراهنما،آنان را به سوی مفاهیم اساسیتر میکشانند.
با توجه به ویژگیهای عنصر حجاب میتوان این فراز
از بحث را بدانجا کشاند که چون کارکرد هر عنصری باید بتواند با نظام درونی و محیطبیرونی ارتباط برقرار کند؛ حجاب نیز میتواند هدف خلقت و حیات زن را با فعالیتهایاجتماعی او سامان داده و او را درتنظیم رفتار زندگی مدد رساند.
حال مسئله مهم حجاب من و همکارم را بر آن داشت تا
به تعریف و توضیح این مقوله مهم با استفاده از دیدگاههای اسلامی واجتماعی بپردازیمو در آخر به راهکارهایی نیز اشاره خواهیم کرد.
مفهوم شناسی
قبل از ورود به بحث
لازم است معنای واژه حجاب و مقصود از حجاب بیان شود.
مفهوم لغوی حجاب
به گفته اهل لغت اینواژه به صورت متعدی و به معنای در پرده قرار دادن به کار می رود. ابن درید می گوید: “حجبت الشیء. .. اذا سترته، و الحجاب: السِّتر…، احتجبت الشمس فی السحاب اذاتستترت فیه.” حجاب، پوششی است که روی شیء را فرا می گیرد و حجاب یعنی پرده…،زمانی که خورشید در ابر فرو می رود عرب می گوید: احتجبت الشمس فیالسحاب.
فیومی این واژه راچنین توضیح می دهد:
حجب، فعلی متعدی است
و به معنای مانع شدن به کار می رود. به پرده، حجاب می گویند، زیرا مانع از دیدناست، و به دربان، حاجب گفته می شود، زیرا وی مانع از ورود افراد است. این واژه دراصل بر موانع جسمانی اطلاق می گردد، ولی برخی مواقع به موانع معنوی نیز حجاب گفتهمی شود.
از گفتار اهل لغت می
توان نتیجه گرفت که در زبان عرب، حجاب به پوششی گفته می شود که مانع از دیدن شیئیپوشانده شده می شود. شهید مطهری نتیجه تحقیقات لغوی خود را درباره این واژه، چنینبیان می کند:
کلمه حجاب هم به
معنی پوشیدن است و هم به معنی پرده و حاجب، بیشتر استعمالش به معنی پرده است. اینکلمه از آن جهت مفهوم پوشش می دهد که پرده وسیله پوشش است و شاید بتوان گفت که بهحسب اصل لغت هر پوشش حجاب نیست؛ آن پوشش حجاب نامیده می شود که از طریق پشت پردهواقع شدن صورت گیرد.
این واژه در قرآن و
حدیث نیز با عنایت به همین معنای لغوی به کار رفته و معنای خاصی پیدا نکردهاست.
شهید مطهری
می فرماید: در قرآن کریم درداستان سلیمان غروب خورشید را این طور توصیف می کند: «حتی توارت بالحجاب» یعنی تاآن وقتی که خورشید در پشت پرده مخفی شد. تعبیر حجاب با همین معنا در آیه ۵۱ سورهشوری و نیز در آیه ۵۳ سوره احزاب به کار برده شده است… در دستوری که امیرالمومنین(علیه السلام) به مالک اشتر نوشته است می فرماید: «فلا تطولن احتجابک عنرعیتک» یعنی در میان مردم باش کمتر خود را در اندرون خانه از مردم پنهان کن. حاجب ودربان تو را از مردم جدا نکند بلکه خودت را در معرض ملاقات و تماس مردم قرارده.
مفهوم اصطلاحی
حجاب
حجاب در علومی چون
عرفان و طب و شاید دیگر علوم، اصطلاح خاصی دارد. اما در مسئله مورد بحث این نوشتارکه مسئله ای فقهی است دارای معنای خاصی نیست. این واژه در فقه در معنای لغوی خود کههمان پرده حائل میان دو چیز باشد به کار رفته و معنای جدیدی برای آن ایجاد نشدهبود. در دوران متأخر این واژه معنای اصطلاحی خاصی پیدا کرده و به پوشش خاص زناناطلاق شده است.
شهید مطهری
در این باره می فرماید:
استعمال کلمه حجاب
در مورد پوشش زن اصطلاح نسبتاً جدیدی است. در قدیم و مخصوصاً در اصطلاح فقها کلمهستر که به معنی پوشش است به کار می رفته است. فقها چه در کتاب الصلوة و چه درکتاب النکاح که متعرض این مطلب شده اند کلمه ستر را به کار برده اند نه کلمه حجابرا. بهتر این بود که این کلمه عوض نمی شد و ما همیشه همان کلمه پوشش را به کار میبردیم، زیرا چنان که گفتیم معنی شایع لغت حجاب، پرده است و اگر در مورد پوشش به کاربرده می شود به اعتبار پشت پرده واقع شدن زن است و همین امر موجب شده که عده زیادیگمان کنند که اسلام خواسته است زن همیشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بیروننرود.
پوشش زن در اسلام
این است که زن در معاشرت خود با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوهگری و خودنمایی نپردازد. آیات مربوطه همین معنی را ذکر می کند و فتوای فقها هم مؤید همینمطلب است… در آیات مربوطه، لغت حجاب به کار نرفته است. آیاتی که در این باره هستچه در سوره مبارکه نور و چه در سوره مبارکه احزاب حدود پوشش و تماس های زن و مرد راذکر کرده است بدون آن که کلمه حجاب را به کار برده باشد. آیه ای که در آن کلمه حجاببه کار رفته است مربوط است به زنان پیغمبر.
معنای اصطلاحی جدید
این واژه، عبارت است از پوششی که زن در برابر نامحرمان باید استفاده کند و از جلوهگری و خود نمایی بپرهیزد. در این نوشتار نیز همین معنای اصطلاحی مورد نظر است، نهپرده نشینی زنان. تردیدی نیست که حجاب در این اندازه یکی از احکام مشترک ادیانابراهیمی و از احکام ضروری اسلام بوده و همه طوایف اسلامی بر آن اتفاق نظر دارند.
علت پیدا شدن حجاب
علت و
فلسفه پیدا شدن حجاب چیست؟ چطور شد که در میان همه یا بعضی ملل باستانی پدید آمد؟ اسلام که دینی است که در همه دستورهای خویش فلسفه و منظوری دارد چرا و روی چهمصلحتی حجاب را تأیید و یا تأسیس کرد؟ مخالفان حجاب سعی کردهاند جریاناتظالمانهای را به عنوان علت پیدا شدن حجاب ذکر کنند، و در این جهت میان حجاباسلامی و غیر اسلامی فرق نمیگذارند، چنین وانمود میکنند که حجاب اسلامی نیز ازهمین جریانات ظالمانه سرچشمه میگیرد.
در باب علت پیدا شدن حجاب نظریات
گوناگونی ابراز شده است و غالبا این علتها برای ظالمانه یا جاهلانه جلوه دادن حجابذکر شده است. ما مجموع آنها را ذکر میکنیم. نظریاتی که به دست آوردهایم بعضیفلسفی و بعضی اجتماعی و بعضی اخلاقی و بعضی اقتصادی و بعضی روانی است که ذیلا ذکرمیشود:
۱- میل به ریاضت و رهبانیت ( ریشه فلسفی ).
۲- عدم امنیت و عدالت اجتماعی
(ریشه اجتماعی).
۳- پدرشاهی و تسلط مرد بر زن و استثمار نیروی وی در جهت منافع اقتصادی مرد
(ریشه اقتصادی).
۴- حسادت و خودخواهی مرد ( ریشه اخلاقی ).
۵- عادت زنانگی زن و
احساس او به اینکه در خلقت از مرد چیزی کم دارد ، به علاوه مقررات خشنی که درزمینه پلیدی او و ترک معاشرت با او در ایام عادت وضع شده است ( ریشه روانی ).
عللنامبرده یا به هیچ وجه تأثیری در پیدا شدن حجاب در هیچ نقطه از جهان نداشته است وبی جهت آنها را به نام علت حجاب ذکر کردهاند و یا فرضا در پدید آمدن بعضی ازسیستمهای غیر اسلامی تأثیر داشته است در حجاب اسلامی تأثیر نداشته است یعنی حکمتو فلسفهای که در اسلام سبب تشریع حجاب شده نبوده است.
همانطور که ملاحظه میشود
مخالفان حجاب گاهی آن را زائیده یک طرز تفکر فلسفی خاص درباره جهان و لذات جهانمعرفی میکنند و گاهی ریشه سیاسی و اجتماعی برای آن ذکر میکنند و گاهی آنرا معلولعلل اقتصادی میدانند و گاهی جنبههای خاص اخلاقی یا روانی را در پدید آمدن آن دخالت میدهند.
ما هر یک از این علل را ذکر و سپس انتقاد میکنیم و ثابت میکنیم که اسلام
در فلسفه اجتماعی خود به هیچیک از این جهات نظر نداشته است و هیچیک از آنها بامبانی مسلم و شناخته شده اسلام وفق نمیدهد و در خاتمه به یک علت اساسی اشارهمیکنیم که از نظر ما موجهترین آنها به شمار میرود.
عدم امنیت
ریشه دیگری که برای به وجود آمدن
پوشش ذکر کردهاند ناامنی است. در زمانهای قدیم بیعدالتی و ناامنی بسیار بوده است.دست تجاوز زورمندان و قلدران به مال و ناموس مردم بیباکانه دراز بوده است. مردماگر پول و ثروتی داشتند ناچار بودند به صورت دفینه در زیر خاک پنهان کنند. علتمخفی ماندن گنجها اینست که صاحبان طلا و ثروت جرأت نمیکردند که حتی بچههای خودرا از پنهانگاه ثروت خود آگاه سازند. میترسیدند که راز آنها به وسیله بچهها فاششود و مورد تجاوز و گزند قلدران واقع شوند. بدین ترتیب گاهی اتفاق میافتاد کهپدر با مرگ ناگهانی از دنیا میرفت و فرصت نمیکرد اسرار خود را به فرزندش بسپارد. قهرا دارائی او در زیر خاکها مدفون میماند. جمله معروف استر ذهبک و ذهابک و مذهبک؛ پول و مسافرت و عقیده خود را آشکار نکن، یادگار آن زمانها است همانطور که درمورد ثروت امنیت نبود، راجع به زن هم امنیت وجود نداشت. هر کس زن زیبائی داشتناچار بود او را از نظر زورمندان مخفی نگهدارد. زیرا اگر آنها اطلاع پیدا میکردند. او دیگر مالک زن خود نبود ایران دوره ساسانی ناظر جنایتها و فجایع عجیبی در اینزمینه بوده است. شاهزادگان و موبدان و حتی کدخداها و اربابها هرگاه از وجود زنزیبائی در یک خانه مطلع میشدند به آن خانه میریختند و زن را از خانه شوهرشبیرون میکشیدند. در آن موقع سخن از پوشش و حجاب نبود. سخن از به اصطلاح قایمکردن و مخفی داشتن زن بود که احدی نفهمد.
ویل دورانت در کتاب ” تاریخ تمدن ” قضایای
شرمآوری در این باره از ایران قدیم نقل میکند. کنت گوبینو در کتاب ” سه سال درایران ” میگوید: حجابی که هم اکنون در ایران است بیش از آن اندازه که مستند بهاسلام باشد مستند به ایران قبل از اسلام است .
و مینویسد که در ایران قدیم مردم هیچ امنیتی در
مورد زنها نداشتند درباره انوشیروان – که به غلط او را عادل خواندهاند – نقل شدهکه وقتی یکی از سرهنگان ارتش او زنی زیبا داشت. انوشیروان به قصد تجاوز به زن اودر غیاب او به خانهاش رفت. زن جریان را برای شوهر خود نقل کرد بیچاره شوهر، دیدزنش را که از دست داده سهل است جانش نیز در خطر است. فورا زن خویش را طلاق گفت. وقتی انوشیروان مطلع شد که وی زنش را طلاق داده است به او گفت شنیدم یک بوستانبسیار زیبائی داشتهای و اخیرا آن را رها کردهای، چرا؟ گفت جای پای شیر در آنبوستان دیدم ترسیدم مرا بدرد. انوشیروان خندید و گفت دیگر آن شیر به آن بوستاننخواهد آمد. این ناامنیها اختصاص به ایران و به زمانهای قدیم نداشته است داستاناذان نیمه شب که در ” داستان راستان ” آوردهایم نشان میدهد که چگونه مشابه اینجریانها در دوران تسلط مردم ماوراء النهر بر دستگاه خلافت بغداد، در بغداد همرواج داشته است. در همین زمانها نزدیک خودمان یکی از شاهزادگان در اصفهان ازاینگونه تجاوزها زیاد داشته است و مردم اصفهان قصههای زیادی از زمان حکومت او نقلمیکنند.
حسادت
ریشه دیگری که برای پیدا شدن حجاب ذکر کردهاند جنبه
اخلاقی دارد. در اینجا نیز مانند نظریه سابق علت پدید آمدن حجاب را تسلط مرد واسارت زن معرفی کردهاند، با این فرق که در اینجا برای تسلط جوئی مرد، به جایریشه اقتصادی ریشه اخلاقی ذکر شده است، گفتهاند علت اینکه مرد، زن را بدین شکلاسیر نگه میدارد حس خودپرستی و حسادت وی نسبت به مردان دیگر است. مرد نمیخواهدو رشک میبرد که مردان دیگر ولو با نگاه کردن یا همسخن شدن، از زنی که تحت اختیاراو است استفاده کنند به عقیده این دسته، قوانین دینی و مذهبی با اینکه در جاهایدیگر با خودخواهیها و خودپرستیها مبارزه کرده است در اینجا برعکس عمل کرده روی اینخودخواهی مردان صحه گذاشته منظور آنها را تأمین کرده است.
برتراند راسل میگوید: بشر
توانسته است تا حدی در مورد مال و ثروت بر خودخواهی و بخل غالب گردد ولی در مورد زننتوانسته است بر این خودخواهی تسلط پیدا کند.
از نظر راسل ” غیرت ” صفت ممدوحی نیست و ریشه آن
نوعی بخل و امساک است مفهوم سخن راسل اینست که اگر بذل و بخشش در مورد ثروت خوب استدر مورد زن هم خوب است. چرا بخل و امساک و حسادت در مورد مال نکوهیده و در مورد زنستوده است؟ چرا نان و سفره داشتن و نمک خود را خورانیدن از لحاظ اخلاق اقتصادیمورد تمجید و ستایش است و همین بذالی و گذشت و کام دیگران را شیرین کردن در اخلاقجنسی مذموم است؟ به عقیده امثال راسل این تفاوت علت معقولی ندارد، اخلاقینتوانسته است در مورد امور جنسی بر خودخواهی و تسلط جوئی بشر غلبه کند، برعکستسلیم خودپرستی شده همان رذیله را به نام غیرت از طرف مرد، و به نام عفاف و حجاباز طرف زن تحت عنوان اخلاق حسنه پذیرفته است.
بالا بردن ارزش
عللی
که قبلا ذکر کردیم کم و بیش مورد استفاده مخالفان پوشیدگی زن قرار گرفته است. بهعقیده ما یک علت اساسی در کار است که مورد غفلت واقع شده است. به عقیده ما ریشهاجتماعی پدید آمدن حریم و حائل میان زن و مرد را در میل به ریاضت، یا میل مرد بهاستثمار زن، یا حسادت مرد، یا عدم امنیت اجتماعی، یا عادت زنانگی نباید جستجوکرد و لااقل باید کمتر در اینها جستجو کرد. ریشه این پدیده را در یک تدبیر ماهرانهغریزی خود زن باید جستجو کرد به طور کلی بحثی است درباره ریشه اخلاق جنسی زن ازقبیل حیا و عفاف، و از آنجمله است تمایل به ستر و پوشش خود از مرد. در اینجانظریاتی ابراز شده است. دقیقترین آنها اینست که حیا و عفاف و ستر و پوشش تدبیریاست که خود زن با یک نوع الهام برای گرانبها کردن خود و حفظ موقعیت خود در برابرمرد به کار برده است. زن با هوش فطری و با یک حس مخصوص به خود دریافته است که ازلحاظ جسمی نمیتواند با مرد برابری کند و اگر بخواهد در میدان زندگی با مرد پنجهنرم کند از عهده زور بازوی مرد بر نمیآید، و از طرف دیگر نقطه ضعف مرد را درهمان نیازی یافته است که خلقت در وجود مرد نهاده است که او را مظهر عشق و طلب، وزن را مظهر معشوقیت و مظلومیت قرار داده است. در طبیعت، جنس نر گیرنده و دنبالکننده آفریده شده است .
به قول ویل دورانت: ” آداب جفتجوئی عبارت است
از حمله برای تصرف در مردان، و عقب نشینی برای دلیری و فریبندگی در زنان … مرد طبعا جنگی و حیوان شکاری است، عملش مثبت و تهاجمی است. زن برای مرد همچونجایزهای است که باید آنرا برباید ” وقتی که زن مقام و موقع خود را در برابر مردیافت و نقطه ضعف مرد را در برابر خود دانست همانطور که متوسل به زیور و خودآرائی وتجمل شد که از آن راه مرد تصاحب کند، متوسل به دور نگهداشتن خود از دسترس مرد نیزشد. دانست که نباید خود را رایگان کند بلکه بایست آتش عشق و طلب او را تیزتر کند ودر نتیجه مقام و موقع خود را بالا برد ویل دورانت میگوید: ” حیا امر غریزی نیستبلکه اکتسابی است. زنان دریافتند که دست و دلبازی مایه طعن و تحقیر است و این امررا به دختران خود یاد دادند ” ویل دورانت میگوید: ” خودداری از انبساط، و امساکدر بذل و بخشش بهترین سلاح برای شکار مردان است. اگر اعضای نهانی انسان را در معرضعام تشریح میکردند، توجه ما به آن جلب میشد ولی رغبت و قصد به ندرت تحریکمیگردید. مرد جوان به دنبال چشمان پر از حیا است و بی آنکه بداند حس میکند کهاین خودداری ظریفانه از یک لطف و رقت عالی خبر میدهد“.
مولوی، عارف نازک اندیش و
دوربین خودمان مثلی بسیار عالی در این زمینه میآورد، اول درباره تسلط معنوی زنبر مرد میگوید:
زین للناس حق آراسته است
زانچه حق آراست چون تانند رست
چون پی
یسکن الیهاش آفرید
کی تواند آدم از حوا برید
رستم زال ار بود، وز حمزه بیش
هست در
فرمان اسیر زال خویش
آنکه عالم مست گفتارش بدی
کلمینی یا حمیرا میزدی
آنگاه
راجع به تأثیر حریم و حائل میان زن و مرد در افزایش قدرت و محبوبیت زن و در بالابردن مقام او و در گداختن مرد در آتش عشق و سوز، مثلی لطیف میآورد: آنها را بهآب و آتش تشبیه میکند، میگوید: مثل مرد مثل آب است و مثل زن مثل آتش، اگر حائلاز میان آب و آتش برداشته شود آب بر آتش غلبه میکند و آنرا خاموش میسازد، امااگر حائل و حاجبی میان آن دو برقرار گردد مثل اینکه آب را در دیگی قرار دهند و آتشدر زیر آن دیگ روشن کنند، آنوقت است که آتش آب را تحت تأثیر خود قرار میدهد،اندک اندک او را گرم میکند و احیانا جوشش و غلیان در او به وجود میآورد، تا آنجاکه سراسر وجود او را تبدیل به بخار میسازد.
میگوید:
آب غالب شد بر آتش
از لهیب
زآتش او جوشد چو باشد در ” حجیب
”
چونکه دیگی حایل آمد آن دو را
نیست
کرد آن آب را کردش هوا
مرد برخلاف آنچه ابتدا تصور میرود، در عمق روح خویش از
ابتذال زن و از تسلیم و رایگانی او متنفر است. مرد همیشه عزت و استغناء و بیاعتنائی زن را نسبت به خود ستوده است.
ابن العفیف میگوید:
تبدی
النفار دلالا و هی آنسه یا حسن معنی الرضافی صوره الغضب
نظامی میگوید:
چه خوش نازی است ناز خوبرویان
زدیده رانده را از دیده جویان
به طور کلی رابطهایاست میان دست نارسی و فراق از یک طرف و عشق و سوز و گرانبهائی از طرف دیگر،همچنانکه رابطهای است میان عشق و سوز از یک طرف و میان هنر و زیبائی از طرف دیگر،یعنی عشق در زمینه فراقها و دست نارسیها میشکفد و هنر و زیبائی در زمینه عشق رشدو نمو مییابد.
برتراند راسل میگوید: ” از لحاظ هنر مایه تأسف
است که به آسانی به زنان بتوان دست یافت و خیلی بهتر است که وصال زنان دشوار باشدبدون آنکه غیر ممکن گردد.”
هم او میگوید: ” در جائی که اخلاقیات کاملا آزاد باشد،انسانی که بالقوه ممکن است عشق شاعرانهای داشته باشد عملا بر اثر موفقیتهایمتوالی به واسطه جاذبه شخصی خود، ندرتا نیازی به توسل به عالیترین تخیلات خود خواهد داشت. ”
ویل دورانت در لذات فلسفه میگوید: ” آنچه بجوئیم و نیابیم عزیز و گرانبها
میگردد. زیبائی به قدرت میل بستگی دارد و میل با اقناع و ارضاء، ضعیف و با منعو جلوگیری، قوی میگردد. ”
از همهعجیبتر سخنی است که یکی از مجلات زنانه از آلفرد هیچکاک – که به قول آن مجله بهحسب فن و شغل فیلمسازی خود درباره زنان تجارب فراوان دارد – نقل میکند. اومیگوید : ” من معتقدم که زن هم باید مثل فیلمی پرهیجان و پرآنتریک باشد، بدینمعنی که ماهیت خود را کمتر نشان دهد و برای کشف خود مرد را به نیروی تخیل و تصورزیادتری وادارد. باید زنان پیوسته بر همین شیوه رفتار کنند یعنی کمتر ماهیت خود رانشان دهند و بگذارند مرد برای کشف آنها بیشتر به خود زحمت دهد. ”
ایضا همانمجله در شماره دیگری از همین شخص چنین نقل میکند: ” زنان شرقی تا چند سال پیش بهخاطر حجاب و نقاب و رویبندی که به کار میبردند خود بخود جذاب مینمودند و همینمسأله جاذبه نیرومندی بدانها میداد، اما به تدریج با تلاشی که زنان این کشورهابرای برابری با زنان غربی از خود نشان میدهند حجاب و پوششی که دیروز بر زن شرقیکشیده شده بود از میان میرود و همراه آن از جاذبه جنسی او هم کاسته میشود. ”
میگویند: ” مشتاقی است مایه مهجوری ” . این صحیح است اما عکس آن هم صحیح است که : “مهجوریاست مایه مشتاقی ” . امروز یکی از خلعهایی که در دنیای اروپا و امریکا وجود دارد خلععشق است.
در کلمات دانشمندان اروپائی زیاد این نکته به چشم
میخورد که اولین قربانی آزادی و بیبند و باری امروز زنان و مردان، عشق و شور واحساسات بسیار شدید و عالی است. در جهان امروز هرگز عشقهائی از نوع عشقهای شرقیاز قبیل عشقهای مجنون و لیلی، و خسرو و شیرین رشد و نمو نمیکند.
نمیخواهمبه جنبه تاریخی قصه مجنون و لیلی و خسرو و شیرین تکیه کرده باشم، ولی اینقصههای بیان کننده واقعیاتی است که در اجتماعات شرقی وجود داشته است از اینداستانها میتوان فهمید که زن بر اثر دور نگهداشتن خود از دسترسی مرد تا کجا پایهخود را بالا برده است و تا چه حد سر نیاز مرد را به آستان خود فرود آورده است؟قطعا درک زن این حقیقت را در تمایل او به پوشش بدن خود و مخفی کردن خود به صورت یکراز تأثیر فراوان داشته است.
فلسفه پوشش در اسلام
فلسفههائی که قبلا برای پوشش ذکر کردیم غالبا توجیهاتی
بود که مخالفین پوشش تراشیدهاند و خواستهاند آن را حتی در صورت اسلامیش امری غیرمنطقی و نامعقول معرفی کنند. روشن است که اگر انسان مسألهای را از اول خرافهفرض کند، توجیهی هم که برای آن ذکر میکند متناسب با خرافه خواهد بود.
اگر بحث کنندگان،
مسأله را با بیطرفی مورد کاوش قرار میدادند، درمییافتند که فلسفه پوشش حجاب واسلامی هیچیک از سخنان پوچ و بیاساس آنها نیست.
ما برای پوشش زن از نظر اسلام
فلسفه خاصی قائل هستیم که نظر عقلی آن را موجه میسازد و از نظر تحلیل میتوان آنرامبنای حجاب در اسلام دانست.
آثار و فواید حجاب
۱- حجاب و نقش آن در سلامت اجتماع
و آرامش روانی؛
رعایت حجاب در سلامت و پاکی اجتماع
مؤثر است، به علت تأثیر زیاد آن در استحکام خانواده به عنوان پایه و اساس اجتماع ونیز تأثیر آن در ساختن فرزندان با تربیت صحیح و پاک نگه داشتن محیط اجتماع از عواملتحریکآمیز حیوانی.
۲- حجاب و نقش آن در مسئولیتهای
اجتماعی؛
امام خمینی ـ قدس سره، در مورد نقش
زنان در انقلاب اسلامی مطالب مهمی بیان کردهاند که از آن جمله خطاب به آنان چنینمیفرماید: «نقش شما زنان در این نهضت، از مردها بیشتر بوده» نیز میفرماید: «همانطور که مردها وارد میدان بودند، بانوان محترم هم وارد بودند، بلکه زحمات اینهابیشتر از مردها بود».
۳- خروج از لشکریان دشمن و ایمنی
از عذاب الهی و کسب ثواب اخروی؛
شیطان از روابط زن و مرد برای به
گناه انداختن، استفاده میکند لذا بدحجابی و بیحجابی و نیز عدم رعایت اصول شرعی درروابط با نامحرم، شخص را در معرض خشم خدا قرار میدهد.
۴- پوشش اسلامی و حفظ نسل از خطر
سقوط؛
یکی از آثار بیحجابی، بیبند و
باری و روابط نامشروع در ابعاد وسیع است چنانکه در دنیای غرب، به خوبی دیده میشودو آثار نکبتبار روابط نامشروع برکسی پوشیده نیست، آلوده شدن نسل و بهدنبال آن سقط جنین و تولد فرزندان نامشروع و غیرقانونی است که متأسفانه بر اثر عدمرعایت عفّت و پوشش اسلامی، این آثار روز به روز بیشتر میشود و آمار نشان میدهد کهاین موضوع در کشورهایی که پوشش اسلامی رعایت نمیشود، به مراتب بیشتر از جاهاییاست که پوشش اسلامی رعایت میشود.
۵- مبارزه با نفس؛
میل به خودنمایی
و جلوهگری به مصالحی در سرشت زن، نهفته است که باید در مسیر درست و هدفی والا بهکار گرفته شود. چرا که هیچ گرایشی بدون جهت در جان انسان به ودیعت نهاده نشده است. اما اگر این گرایش، مرزی نداشته باشد و همه جا نمود داشته باشد، فساد آفریناست.
راههای مبارزه با بدحجابی و
بیحجابی
۱- تقویت ایمان و
اعتقاد؛
این جملۀ حضرت علی(ع) که
فرمودهاند: «المرد بایمانه و المؤمن بعمله» نشانگر آن است که باورها و ایمانهای راسخعالیترین نقش را در کیفیت زندگانی انسان ایفا میکنند.
۲-
احیاء فرهنگ اصیل
اسلامی؛
احیاء ارزشهای اصیل اسلامی و
فراخوانی زن مسلمان به تعقّل و دریافتن ارزشها و آفریدن روح تعهّد و تعهّد نسبت بهاینها نقش مهمی در این زمینه خواهد داشت و زن مؤمن باید به آنچه اسلام به عنوانارزش بدان مینگرد، باور داشته باشد و بداند که عظمت و شخصیت او در گرو روح بلند،اندیشه والا، قلب پاک و جان پیراسته از آلودگی است که او را به روشی انسانی و منشیاسلامی فرا خواهد خواند و بداند تن آرایه بسته و ظاهر فریبنده، هرگز نمایشگر شخصیتاو نیست.
۳- شناساندن الگوهای
والا؛
کلامی از امام صادق(ع) تأمل
<span style="font-family: comic sans
برچسبها: مقالت, مقالات حجاب, حجاب در جامعه, حجاب, حجاب برتر, محجبه, حجاب در اسلام, اسلام وحجاب, بی حجاب, بدحجاب, بی حجابی, بدحجابی, آخرالزمان,